- وقت شناسی
- گاه شناسی، جاور شناسی، ستاره شناسی شناساسی زمان و موقع هر کار موقع شناسی، علم بساعات و فصول و از منه، نجوم ستاره شناسی، غنیمت شمردن دم ابن الوقتی
معنی وقت شناسی - جستجوی لغت در جدول جو
- وقت شناسی
- Punctuality
- وقت شناسی
- pontualidade
- وقت شناسی
- puntualidad
- وقت شناسی
- punktualność
- وقت شناسی
- пунктуальность
- وقت شناسی
- пунктуальність
- وقت شناسی
- stiptheid
- وقت شناسی
- Pünktlichkeit
- وقت شناسی
- ponctualité
- وقت شناسی
- puntualità
- وقت شناسی
- समय की पाबंदी
- وقت شناسی
- সময়ানুবর্তিতা
- وقت شناسی
- dakiklik
- وقت شناسی
- kuwa na wakati
- وقت شناسی
- דייקנות
- وقت شناسی
- ketepatan waktu
- وقت شناسی
- ความตรงต่อเวลา
- وقت شناسی
- دقّة المواعيد
- وقت شناسی
- وقت کی پابندی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گاه شناس جاور شناس اوام دان کسی که زمان و موقع هر کاری را می شناسد موقع شناس موقع ناشناس وقت ناشناس: (بسمع خواجه رسان ای ندیم وقت شناس بخلوتی که در اواجنبی صبا باشد) (حافظ)، عالم بعلم ساعات وفصول وازمنه، منجم ستاره شناس، کسی که دم را غنیمت داند ابن الوقت: (بیا که وقت شناسان دو کون بفروشند بیک پیاله می صاف و صحبت صنمی) (حافظ)
((~. ش))
فرهنگ فارسی معین
موقع شناس، مقابل وقت ناشناس، عالم به علم ساعات و فصول و ازمنه، منجم، ستاره شناس، کسی که دم را غنیمت داند، ابن وقت
واژه شناسی زبانشناسی علم لغت علم اللغه فقه اللغه، زبان دانی
تشخیص وضع و مقام و محل و عمل با قتضای آن
کسی که مقام و موقع را تشخیص ندهد مقابل وقت شناس
نمک شناسی، ارج شناسی سپاسداری اعتقاد بحقیقت و راستی، خدا شناسی، ادای حق کسی قدر دانی
خداشناسی، شناختن حق نعمت و احسان کسی و قدردانی و شکرگزاری